داستان های مثنوی به زبان ساده | داستان های مثنوی معنوی
داستان های مثنوی خودت فکر کن | حکایت های مثنوی
داستان های زیبا و دلنشین مثنوی را هر روز در بخش داستان های مثنوی این سایت بخوانید.
داستان های مثنوی یکی از پر طرفدارترین داستان های ادبی است که درون هر جمله آن پندها و اندرز های بسیاری نهفته است. امیدواریم که خواندن این داستان های مثنوی نهایت لذت را ببریید.
داستان های مثنوی خودت فکر کن!
مردی بود که مردم را بسیار مورد آزار و اذیت قرار می داد، با همه شوخی های بیجا می کرد. پس از هر شوخی هم سعی میکرد ذهن طرف مقابل را از کار خود منحرف کند. روزی در میان جمعی، به مردی نزدیک شد و سیلی محکمی به پس گردن او زد؛ طوری که صدایی بلند از آن برخاست، همه مردم نگاهشان متوجه آنان شد. مردی که سیلی خورده بود از جایش بلند شد و تصمیم گرفت که او هـم سیــلی محکمی را به او بزند؛
اما مرد شوخ گفت: «صـبـر کـن دوست من! یک سؤال از تو می پرسم، اگر درست جواب دادی، آن وقت بزن! بگو ببینم این صدایی که از این سیلی بلند شد، از دست من بود، یا از گردن تو؟»
مرد که سیلی خورده بود، از این حرف او عصبانی تر شده؛ گفت: «الان به تنها چیزی که فکر می کنم، این است که سیلی ای به تو بزنم! آن وقت خودت فکر کن که صدا از کدام بلند شده است!» این را گفت و یک سیلی محکم حواله او کرد.
- قبل این که بخوابی حتما این دعاهارو بخون | دعای آرامش موقع خواب
- + با هوش مصنوعی ببین چه رنگ مویی بهت میاد + ویدیوی آموزش
- + بزرگترین پل شیشه ای معلق ایران کجاست ؟ + تصاویر هیجانانگیز
- + آثار تاریخی معروف کشور های جهان رو تو این پارک ایران ببین + عکس و ویدیو
- + بهترین و ارزانترین هتل آپارتمان های مشهد کدام اند؟ + عکس
ارسال نظر