فرار پسر 19 با زن بیوه | داستان عاشقانه | داستان عاشقانه فرار پسر 19 ساله

ماجرای عاشقانه فرار پسر 19 ساله و زن بیوه ای که غار نشین شدند

هریکان، یکی از کاربران توئیتر، رشته توئیتی از یک داستان عاشقانه را روایت کرده که مورد توجه کاربران قرار گرفته.

داستان عاشقانه
ویکی گردی:

این داستان عاشقانه کاملا واقعی‌ است و رسم‌ الخط این توئیت را حفظ کرده‌ایم: داستان عاشقانه «لیو گوجیانگ» پسر ۱۹ ساله با بیوه‌ی ۲۹ ساله «شو چوکین» رو دیگه همه فهمیده بودن... لیو اینقدر این زن رو دوست داشت که این زن هرجا می‌ رفت اون قبل از این زن اونجا بود. خانم چوکین بیوه، فقیر و مادر ۴ فرزند خردسال که شوهرش همون سال فوت کرده بود. اذیت و آزار و نیش و کنایه‌ها تموم نمیشد. در نتیجه لیو تصمیم گرفت دستشو رو بگیره و با فرزندانش از روستا فرار کنن. این داستان عاشقانه را در ادامه بخوانید.

اونا بالاخره تصمیم رو عملی کردن و به شهرستان جنگلی «جیانگجین» در شرق چین فرار کردن. یه غار پیدا کردن و رفتن توش که زندگی کنن. زندگی عصر حجری بدون امکانات بسیار سخت بنظر میومد. بدون امکانات و بدون غذا ولی یه نیرو این خانواده رو مثل چسب به هم نگهداشته بود. اونا شروع به جمع آوری گیاهان و ریشه‌های خوراکی کردن. بعد از مدتی یاد گرفتن اونجا چه جوری ذرت و سیب زمینی بکارن.

10 حکایت شیرین از عطار نیشابوری

داستان عاشقانه

بعضی وسیله‌ها رو می‌ساختن بعضی‌ها رو هم لیو با احتیاط از مخفیگاه خارج میشد و به تمدن نزدیک میشد و می‌خرید. زندگی در غار یعنی استفاده از کمترین امکانات، هر چیزی که می‌دیدن می‌تونست براشون نقش یه ابزار حیاتی رو ایفا کنه.

(ویدیو) چهل حکایت کوتاه از گلستان سعدی با دکلمه مرحوم شکیبایی

داستان عاشقانه

‌مثلا لیو یه بطری قدیمی پیدا کرد که تونست ازش یه چراغ نفتی بسازه که تو تاریکی غار خیلی به کارشون میومد.لیو تو یه مزرعه در حاشیه‌ی جنگل شغل پیدا کرد و اونجا مشغول به کار شد.دوسال بعد از زندگی تو غار، لیو متوجه شد همسرش برای بالا رفتن از کوه و تهیه‌ی مایحتاج خیلی مشکل جدی داره.

۵ حکایت دلچسب و خواندنی مثنوی | داستان های پند آموز

داستان عاشقانه

ارتفاع ۱۵۰۰ متری لغزنده براش خیلی خطرناکه...اون از همون زمان لیو به کوه رفت و شبانه روز کوه رو تراشید! اون با یه چکش و یه اسکنه از سراشیبی کوه پلکان ساخت!اون از جوانی تا پیری رو صرف تراش این پلکان کرد و حدود ۶۰۰۰ پله برای زنش تراشید که موقع رفت و آمد اذیت نشه.

۲۰ حکایت جالب از ملانصرالدین | داستان های آموزنده و زیبا

داستان عاشقانه

سال ۲۰۰۷ لیو ۷۲ ساله بود و موقع برگشت به غار به شو گفت که خیلی خسته ست، و به زمین افتاد... در حالی که دست همسرش رو گرفته بود از دنیا رفت. شو تا چندین ساعت حاضر به دفن لیو نبود و اونو تو بغل گرفته بود. سال ۲۰۱۲ هم شو در حالی که نفسهای آخرش رو میکشید از بچه‌هاش خواست که اونو کنار لیو دفن کنن.

10 حکایت کوتاه از عطار نیشابوری | قصه های شیرین شیخ عطار

شایان ذکره هیچکس از وجود این خانواده خبر نداشت، حتی بچه‌های اونا هم که به تمدن نزدیک میشدن محل زندگیشون رو بروز نمی‌دادن . اونا مجموعا صاحب ۷ فرزند شدن

داستان عاشقانه

‌تا اینکه سال ۲۰۰۱ خیلی اتفاقی پلکان دست‌ساز لیو تو کوه کشف شد، بعدش هم لیو و شو رو دیدن... همه داستان اونا رو فهمیدن. دیگه مردم گریز نبودن، چون هیچکس جرات نداشت عشق یه پسر ۱۹ ساله رو به سخره بگیره.در حال حاضر این پلکان «پلکان عشق نامگذاری» شده سالانه توریستهای زیادی بهش سر میزنن.

 

منبع: برترین ها
آیا این خبر مفید بود؟
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان

ارسال نظر